آی با کلاه

تنها چند قصه از ما به یاد می ماند

آی با کلاه

تنها چند قصه از ما به یاد می ماند

بی بازگشت

چشم دریده دارد این شب عجیب

که دندان به طعم تازیانه تیز می کند

بکند..!

ماهم به یاد می آوریم که هر خاکستر دیرپایی

خود

پیراهن هزار خرمن از خواب آتش است

پس پاسخ مرا چه می دهی که بادابادا؟!

این جا

کبریت سوخته حتی

در کمین حادثه می دود از بغض باد.


شعری از "سیدعلی صالحی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد